کد مطلب:149422 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:128

تحلیل روحیه ی قاتلین سیدالشهداء
تحلیل روحیه ی اعوان ابن زیاد كار آسانی نیست، آیا واقعا اینها به اصول اسلام مؤمن نبودند؟ و یا به اسلام مؤمن بودند ولی خیال می كردند امام حسن طاغی و یاغی است و خارج بر امام وقت است و به حكم اسلام باید با او جهاد كرد، همان طوری كه عمرسعد می گفت: «یا خیل الله اركبی و بالجنة ابشری»؟ و یا آنكه صرفا طمع و حرص بر دنیا بوده و یا صرفا جهالت و نادانی و عدم تشخیص بوده؟ ظاهر این است كه عموم آنها خالی از یك نوع ایمان عامیانه نبوده اند یعنی در سر ضمیر، كافر و منكر اسلام یا كافر و منكر امام حسین نبوده اند اما رؤسای آنها كر و كور رشوه و مقام بودند، همان طوری كه آن مرد به امام حسین گفت: «اما رؤساؤهم فقد اعظمت رشوتهم و ملئت غرائرهم» و این هم خود یك معمای عجیبی است در روح فرزند آدم كه با عقیده ی خود مبارزه می كند و عملی می كند به حكم حرص و آز و دنیاپرستی كه با عقیده و ایمان خودش سازگارنیست. مثلا در زمان ما كسانی هستند كه واقعا نماز می خوانند و روزه می گیرند و یك نوع علاقه ای به قرآن دارند و در عین حال خادم اجانب اند و حوادثی نظیر حادثه ی حمله به مدینه و یا حمله ی مغول به وجود آوردند؛ مثل اینكه بین عقیده و عملشان فصل واقع شده و یا به عبارت دیگر تعدد شخصیت پیدا كرده اند. و اما مرؤوسین صرفا تابع روح تقید و تبعیت كوركورانه از رؤسا بودند (ربنا انا اطعنا سادتنا و كبرائنا فاضلونا) [1] خلاصه اینكه معمای «قلوبهم معك و سیوفهم غدا مشهورة علیك» در كربلا وجود داشته.

به عقیده ی عقاد هر دو طرف، عقیده و ایمان به آخرت داشته اند ولی عقیده و ایمان در یك طرف در روحی موجود بوده كریم و بزرگوار، و در طرف دیگر در روحی بوده لئیم و پست؛ آنها بالطبیعه ایده آلیست و صاحب هدف بوده اند و اینها بالطبیعه منفعت پرست.


[1] احزاب / 67 [پروردگارا، ما از سروران بزرگان خود پيروي كرديم و آنها گمراهمان كردند.].